بر خلاف مارکس و دورکهیم، ماکس وبر(1864-1920) جامعه‌شناس بلندآوازۀ آلمانی، دین را با فرآیند عقلانی شدن جوامع سازگار می‌بیند. به عقیدۀ او ارتباط مستقیمی میان نظام اقتصادی و اصول اخلاقی جوامع وجود دارد. وبر در صدد این بود که اثبات کند رفتار انسان‏ها در جوامع گوناگون، زمانی فهمیدنی است که در چارچوب دریافت کلی آنان از هستی قرار گیرد.
بر پایۀ این نظریه، ادیان، در کنار سویه‌های عبادی، کارکردهای اجتماعی نیز دارند. اما او توضیح می‌دهد که دین‌ها برای تأثیرگذاری بیشتر بر جوامع بشری، باید دينی‌تر باشند. يعنی
یک دین به اندازه‌ای که دين است، تأثیر اجتماعی دارد، نه به مقداری که تصدی‌گری می‌كند و با مسائل جزئی جامعه درگیر می‌شود.