خاتمی و هر مدیر دیگری که روزی مسئولیتی داشته است، باید نقد شود. او هشت سال رئیس جهمور بوده است و باید به اندازه‌ای که رئیس جمهور در ایران قدرت و اختیار دارد، پاسخگو باشد. اما در ضمن نقد او، خوب است به این مسائل هم توجه شود:
1. خاتمی جز رأی مردم و استعداد کار گروهی، سرمایۀ دیگری نداشت. در دوران او نفت در نازل‌ترین قیمت به سر می‌برد و مخالفانش، جز کرسی ریاست جمهوری، اكثر مناصب مادی و معنوی و همۀ رسانه‌های اصلی، و ثروت‌مندترین مراکز تبلیغی کشور را در اختیار داشتند. با وجود این، رشد تورم را مهار کرد و اجماع جهانی را علیه ایران در وضعیت نامتعادلی قرار داد و کلمۀ «منافع ملی» را بیش از گذشته بر سر زبان‌ها انداخت و از شمشیر شعار و زره مقدس‌مآبی استفاده نكرد.
2. نقد خاتمی باید نقد سیاست‌ها و اندیشه‌های راهبردی او باشد. اما از همان دوران ذرّه‌بین‌ها به کار افتادند و عباراتی از روزنامه‌ها بریده شد و در برابر چشم جوانان غیرتمند و مردم دیندار به نمایش درآمد. آن‌‌گونه عبارات و سخنان، پس از او روند صعودی داشت، اما برای جانشین او مشکلی پدید نیاورد.
3. من در انگیزۀ دینی و پاک بسیاری از جوانان مخالف خاتمی شک ندارم؛ اما این جوانان مذهبی باید این احتمال را بدهند که جنگ جاری ميان گرايش‌های فكری در صحنۀ سياست ايران، ربطی به ادارۀ صحیح كشور و میزان دینداری افراد ندارد. ظاهرا جنگ واقعی، میان شكل مار و کلمۀ مار است.